4 اصل موفقیت در کسب و کار مهندسی- بخش سوم
اصل شماره 3
تو هستی که رفتارهای خودت را انتخاب می کنی چه موفق باشی و چه نباشی!
ویلیام گلاسر، روانپزشکی است که از چارچوبهای متعارف روانپزشکی فاصله گرفته است. او اصرار دارد که راهکار بسیاری از مشکلات ما انسانها، در اصلاح رفتارها و انتخابهایمان نهفته است. او معتقد است هر چه مرکز کنترل درونی در انسان تقویت شود، مشکلات و چالش هایشان کمتر است.
گلاسر در کتاب معروفش با عنوان تئوری انتخاب به این سوال پاسخ می دهد که انسان ها چرا و چگونه رفتار می کنند؟
این رفتار شامل تمامی کارهایی است که انسانها در طول زندگیشان انجام می دهند. اینکه یک نفر برای انجام دادن یک کار ساده تصمیمات متفاوتی بگیرد و یا دو نفر برای انجام یک کار مشابه باز هم تصمیمات متفاوت میگیرند. تئوری انتخاب حتی در مورد تمام تصمیمات و رفتارهایی که در مورد کارمان میگیریم هم نظر می دهد و منشا آن را به ما معرفی می کند. گلاسر می گوید تمامی رفتارها معطوف به هدفی هستند. هیچ رفتاری از انسان سر نمیزند که بیهوده باشد. اما هدف رفتارهای آدمی چیست؟ تئوری انتخاب می گوید هدف، ارضای یک یا چند نیاز اساسی انسان است که 5 نیاز اساسی را معرفی میکند.
نیازهای 5 گانه تئوری انتخاب شامل زنده ماندن و بقا، عشق و تعلق خاطر، قدرت، آزادی و تفریح است. رفتارها و تصمیات ما بر اساس تئوری انتخاب، برای ارضای یک یا چند نیاز اساسی است. بنابراین تمامی رفتارها از درون بر انگیخته می شود و ما مسئول رفتارهای خودمان هستیم. انسانها همواره بر اساس تصمیم شخصی خودشان رفتارها را انجام میدهند. البته یادمان نرود دیگران حتما در رفتار ما تاثیر دارند اما تعیین کننده رفتار ما نیستند!
تئوری انتخاب می گوید اساس رفتار ما بر پایه چگونگی ادراک ما از واقعیت است و ادراک ما با توجه به دنیای مطلوب شخص خودمان و خواسته های ماست و آن خواسته ها برآورده کننده نیازهای اساسی است که در پارگراف قبل به آن اشاره کردم!
حالا ببینیم تئوری انتخاب چگونه به ما در دنیای زندگی و کسب و کارمان کمک میکند. همه ما برای اینکه دنیای مطلوب فردی و شغلی خودمان را بسازیم، باید با توجه به درک خودمان از واقعیت درونی و بیرونی و شرایط کنونی، رفتارهایی را انجام دهیم. ایجاد عادت های درست راه حلی است که با آن می توانیم رفتارهای صحیح با کمترین میزان صرف انرژی انجام دهیم. در واقع تفاوت بیزینسهای موفق و ناموفق، ایده ها یا سرمایه های اولیه آنها نیستند. بلکه تفاوت را افرادی رقم می زنند که آن بیزینس را اداره می کنند. افرادی که عادت های درستی برای خود ایجاد کرده اند. عادت هایی که تولید رفتار می کند و رفتار درست باعث خلق نتیجه درست شده و در نهایت منجر به موفقیت و رضایت می شود. عادت هایی که نتیجه انتخاب های این افراد برای ارضای یکی از 5 نیاز اساسی آنهاست.
سه عادت کلیدی که در بسیاری از افراد موفق مشترک است عبارتند از:
- عمل گرایی
- مثبت اندیشی
- مسئولیت پذیری
عادت عمل گرایی
عمل گرایی در مقابل اهمال کاری و بی نقص گرایی قرار میگیرد.
برای ترک عادت اهمال کاری کتاب های زیادی نوشته شده است که می توانید در این لینک به کتاب های معرفی شده سر بزنید.
اما اگر بخواهم یک نکته کلیدی برای رهایی از اهمال کاری بگویم این است که هر ایده ای به ذهنتان رسید، همان لحظه انجامش دهید. حتی اگر بعدا وقت کافی برای اجرایش داشته باشید!
افرادی که بی نقص گرا (کامل گرا) هستند، می خواهند همه چیز کامل باشد و بعد اقدام کنند! خود من هم این تجربه را داشته ام. سالها می خواستم این کتاب را بنویسم و حتی دوره های آموزشی مربوطه را طراحی کنم. اما با توجه به ذهنیت بی نقض گرایی که داشتم، مدام در حال جمع آوری اطلاعات بودم که کتاب و دوره های آموزشی ام بی نقص و کامل باشد. اما به هر حال بر این موضوع غلبه کردم.
رفتاری که برای کاهش بی نقص گرایی خودم انتخاب کردم، تعیین مهلت انجام کار برای کارهایم بود.
عادت مثبت نگری
کاملا واضح است که مثبت نگری در مقابل منفی نگری است. کتاب های زیادی در این مورد وجود دارد. البته منظور من مثبت نگری غیر واقعی نیست. اینکه مثلا در یک کارگاه ساختمانی از تاورکرین به شیوه نادرست و با باری بیش از ظرفیتش استفاده کنیم و با دید مثبت به آن نگاه کنیم که اتفاقی نمی افتد!! این مورد نه تنها مثبت نگری نیست که حتما حماقت است!
موضوع مثبت نگری با مثبت اندیشی که عموما انگیزشی است، کاملا متفاوت است. بگذارید معنی و مفهومی که مد نظرم است را باز کنم. منظور من از مثبت نگری استفاده از روش هایی است که عموما توسط روان شناسان مثبت گرا همچون مارتین سلیگمن پیشنهاد شده! روانشناسی مثبت گرا، نگاهی علمی و توصیفی از تحقیقات ارزشمند علمی برای بهبود کیفیت زندگی انسانها است و مثبت اندیشی صرفاً توصیه هایی مثبت و جذاب در این زمینه. در واقع این رویکرد علمی روان شناسی به مطالعه علمی شرایط و فرایندهایی می پردازد که در شکوفایی و کارکرد بهینه افراد، گروهها و نهادها نقش دارد و یا به عبارت دیگر علم شکوفایی انسانهاست. سلیگمن یک تعریف نسبتاً پذیرفته شده از روانشناسی مثبتگرا ارائه داد. از نظر او، روانشناسی مثبتگرا مطالعه علمی تجربیات مثبت، صفات فردی مثبت و عواملی است که رشد این تجربیات و صفات را تسهیل میکنند. یا به قول لینلی و همکارانش پس از جمعبندی تمام تعاریف موجود، روانشناسی مثبتگرا را بهصورت مطالعه علمی کارکرد بهینه انسان، تعریف کردهاند.
عادت مسئولیت پذیری
مسئولیت پذیری نیز در مقابل مسئولیت گریزی قرار میگیرد.
طبیعتا فرق زیادی بین یک فردی که می توان با خیال راحت مسئولیتی به او سپرد و از انجام آن مطمئن بود و کسی که اصلا مسئولیت پذیر نیست، وجود دارد. در زمینه های شغلی و اجتماعی هم می توان حس مسئولیت پذیری را یک پایه اصلی برای دستیابی به موفقیت و جایگاه بهتر دانست.
البته برای ترجمه مسئولیت پذیری سه واژه انگلیسی وجود دارد.
این سه واژه به ترتیب (responsibility) ،(conscientiousness) و (accountable) بود.
واژه اول بیشتر در مورد افرادی است که وظایفی که بر عهده میگیرند را از ترس تنبیه و جریمه شدن، خوب انجام میدهند. یعنی انجام ندادن آن را معادل جریمه شدن و تنبیه میدانند و از ترس تنبیه شدن کار را انجام میدهند.
لغت دوم بیشتر در مورد کسانی به کار میرود که «وجدان کاری» بالایی دارند و وظیفه شناس هستند.
لغت سوم بیشتر در مورد کسانی که «مسئول انجام کاری» هستند. چنین افرادی به عنوان مسئول، وظیفه دارند مدیر یا افراد بالادستی را توجیه کنند و یا اگر مشکلی در انجام یک وظیفه پیش آمد، مسئولیت آن را بپذیرند.
اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم، مسئولیت پذیر بودن یعنی با وجدان بودن. در واقع فرد مسئولیت پذیر شخصی است که آگاهانه تصمیم میگیرد. رفتار درست، منطقی، حساب شده و صحیحی دارد. میخواهد به خود و دیگران کمک کند و علاوه بر این، فرد مسئولیت پذیر عواقب کارها و تصمیم های خود را میپذیرد و آنها را مورد توجه قرار میدهد. جالب است بدانید که پذیرش 100% مسئولیت زمینه رشد هر فردی را فراهم می سازد.
مسئولیت پذیری یعنی ما خود را موظف میدانیم که کاری که قبول کرده ایم را تمام و کمال انجام دهیم.
Futbol bahislerinde doğru strateji ve tahminlerle sürekli kazanç elde ediyorum!
Slot oyunlarında büyük kazançlar elde etmek için bu casino mükemmel bir seçenek.